آیا تاکنون به نحوه ی تکامل بشراندیشیده اید....همه می دانیم که اجداد ما با اجداد میمون ها مشترک بوده اند....میمون هایی که برای حرکت و راه رفتن هم از دست ها و هم پاها ی خود استفاده می کرده اند ....و اگر از هردوره ی تکاملی بشر عکسی بگیریم او را مانند کودکی در حال آموختن راه رفتن می بینیم که ابتدا برای حرکت به دست های خود نیز محتاج است و فقط هر گاه از حرکت باز می ایستد می تواند از دستانش برای کارهای دیگر استفاده کند، به تدریج می آموزد که چگونه روی دو پای خود بایستد و سپس راه رفتن را فرا می گیرد......تبدیل می شود به موجود دوپا! اکنون دست های بشر باز هستند برای ساختن....دست هایی که زمانی در بند زمین بوده اند اکنون ابزاری هستند برای پیشرفت، تکامل و انسان بودن!
این ها را برای این گفته ام که بدانیم چگونه انسانی که تمامی عمر خودرا در پی سیر کردن شکم خویش است از آموختن و مظاهر عالی بشریت باز می ماند...آری هر گاه بشردرگیر تامین نیازهای اولیه و مربوط به جنبه ی حیوانی خود می شود، نیازها وجنبه های معنوی و پیشرفت علمی ناگزیر فراموش می شوند...این است تفاوت ملت های فقیر وغنی!
این ها را برای این گفته ام تا بدانیم چگونه شد که مردان حکومت ها را به دست گرفته اند؟سرزمین ها را تسخیر کرده اند؟ و چرا درمسیر علم و پیشرفت تنها رد پای کوچکی از زنان را می بینیم؟چرا از بین دوجنس بشریت مردان به جنس برتر تبدیل شده اند؟ چرا زنان همواره موجودات ضعیفی شناخته شده اند که برای انجام کارهای سخت نیازمند کمک مردان هستند و از لحاظ روحی و عاطفی ظریف و شکننده اند؟ برای چه این گونه تصورمی شود که زنان توان اداره کردن کارهای بزرگ وسخت و مدیریت گروهی را ندارند؟ چرا یک زن از تعمیر ماشین خود و یا پنچرگیری آن عاجز است؟ چرادر ذهنیت عموم نگه داری و تربیت فرزندان به عهده ی زن است؟ چرا ازهر زنی در هر زمانی توقع می رود که تحت تکلف مردی باشد؟ چرا حتی تا این زمان زنان به دنبال گرفتن حقوقی برابر با مردان هستند و باید آن را از مردان مطالبه کنند؟
آیا تمامی این جواب ها به قدرت بدنی برتر مرد باز می گردد؟ یا به توانایی های برتر ذهنی او؟
اگرنیروی برتر جسمانی و مباحث هورمونی جواب این همه تفاوت بین دو جنس می بود پس طبعا در هیچ زمینه ی دیگری مثل مسائل علمی و کلامی وفلسفی هیچ تفاوتی نبایستی وجود می داشت .....و البته درمطالعات علمی بسیاری به اثبات رسیده است که از جنبه ی هوشی و ذهنی تفاوت ها فقط به نوع توانایی ها برمی گردد نه کمیت آن! که البته آن هم نمی تواند این همه عقب ماندگی را در بعضی زمینه ها توجیه کند!
جواب اصلی وکلی که توانسته ام پیدا کنم مسئله ی زمان است!که تفاوت آن بین دوجنس به چیزی بازمی گردد که طبیعت به جنس زن تحمیل کرده است وبه جای آن که دلیل برتری و جایگاه برتراو میان دوجنس شود، مایه ی تضعیف و عقب ماندگی اودر طی سالیان عمر بشربه روی زمین شده است...و اینجاست که مسئله ی تکامل بشر و روی دو پا ایستادن او مصداق می یابد...زنی که 9 ماه از بهترین سالهای عمر خویش را با ضعف جسمانی و کندی حرکت صرف دوران باردری می کند....و پس آن دوران شیردهی، مراقبت از فرزندان که به طبع مهر مادری زن احساس مسئولیت بیشتری می کند و البته ضعف جسمانی که پس از هر بار زایمان بر زنان عارض می شود... زنان مانند انسان هایی هستند که هنوز نسبت به مردان روی چهار دست و پای خود راه می روند .......آری مسئله ی تفاوت ها ریشه درتاریخی قدیمی تر از تاریخ نوشته شده توسط انسان ها دارد....تاریخی به قدمت آغاز پیدایش بشریت!!!
اگر برای هرزن علاوه بردوران بارداری حداقل 2 سال را جزسال های نگه داری از نوزادان به حساب آوریم، هر زن برای هر زایمان حدود 3 سال را برای ایجاد نسل جدید که امریست مشترک بین زن و مرد متحمل می شود.حال اگر از آغاز خلقت انسان روی زمین تا کنون برای هر زن به طور متوسط حدود 5 زایمان را درنظر بگیریم :
15 ₌ 3 × 5 یعنی به طور متوسط برای هرزن چیزی حدود 15 سال!
باتوجه به کوتاه بودن عمر بشر بر روی زمین(حدود سه میلیون سال) در مقایسه با کل عمر کره ی زمین(حدود 4/5 میلیارد سال) بر آورد می شود ، تعداد کل انسان های ظاهر شده بر روی زمین نمی تواند به میزان چشمگیری بیش از ۶٠ میلیارد بوده باشد....و البته از این تعداد تقریبا نیمی زن بوده اند،پس حدود 30 میلیارد زن تا کنون روی این کره زیسته اند :
450 ₌ 15 × 30
و بدین ترتیب محاسبه کردیم که تمامی زنان زمانی حدود 450 میلیارد سال را صرف رهایی از جبر و بی عدالتی طبیعت می کنند....
بلی! ما زنها 450 میلیارد سال نسبت به مردان زمان کمتری داشته ایم ، برای تفکر،برای نوشتن، برای خواندن،برای تاختن ،جنگیدن و فتح کردن!!!!!!!
آفتاب دلیل آفتاب! ضعف زنان در طی گذشت زمان دلیل بر کنار گذاشته شدن آن ها از سایر مسائل اجتماعی و پرداختن هر چه بیشترآن ها به امور خانه و بچه داری شده است....فاجعه ی واقعی زمانی اتفاق افتاد که زنان خود نیز این ضعف را به عنوان یک عیب ذاتی پذیرفتند و خود را در سایه ی مردانی قدرتمند که قادر به انجام کارهای سخت و بزرگ به عنوان مدیر خانه و جامعه بودند ، پنهان کردند.
فرهنگ، سیاست، حکومت ها، دین و سنت ها همه به وسیله ی مردان شکل گرفت و زنان فرصتی برای احقاق حق خود وثبت امتیازاتی برای خود در مجموعه ی این قوانین نیافتند.....بدیهی ست ، از آن جایی که حق گرفتنی است نه دادنی، همین امر بیشتر به حذف زن (نیمی از مردم) از جامعه و در بند کشیده شدن او به وسیله ی قوانینی که در زمان وضع آن ها غایب بوده است،دامن زد.
و البته با وجود همه ی این هاهیچ موجودی نمی تواند برای همیشه در خواب باشد...همین امر ثابت می کندکه چرا در جوامع پیشرفته که زنان مسئولیت های بزرگ را به عهده می گیرند و از حقوق خود به عنوان یک انسان بهره مندند ، چرا در سنین پایین تن به ازدواج نمی دهند، زود بچه دار نمی شوند، بیش از 2 بچه به دنیا نمی آورند،و تا می شود زمان نگه داری از فرزندان را کوتاه می کنند و بچه ها را به مهدکودک ها می فرستند.چرا در این جوامع به سنت های کهن کمتر اهمیت داده می شود و دین در مفاهیم قدیمی خودش تنها تبدیل به یک سمبل شده است، و چرا کانون های خانوادگی به گرمی خانواده های کشورهای جهان سوم نیست؛ چرا که همین سرکشی ها و نافرمانی های بشریت است که گره از دست وپای زن اسیر باز می کند...همین فراغ بال زن از خانه وفرزند و تحت سیطره ی مرد بودن ، است که بند ها را از ذهن او می گشاید....و زنان مانند انسان هایی که روی دو پای خود راه می روند و می توانند از دستان خود بهره برند،زمان کافی خواهند داشت تا بیاندیشند به نیندیشیده ها، تا بسازند ناساخته ها را!
و در آخر خطابم به آن هایی ست که زنان را موجوداتی حقیر و ضعیف به حساب می آورند ، زن را طفیلی وجود مرد می دانند، و نظرشان اینست که زن موجودی ناقص العقل است و وسیله ایست برای ارضای نیازهای مردان و تجدید نسل:اگر از این سخن بگذریم که هر یک از شما از مادری زاده شده اید که با وجود تمامی تبعیض ها و سختی های زندگیش، نوزاد ناتوانی را به این مرحله رسانده است، به این نیز بیاندیشید که با وجود 450 میلیارد سال زمان کمتری که زنان نسبت به مردان داشته اند، هنوز همپای مردان کار می کنند، می نویسند، کشف می کنند، حکومت ها را به دست می گیرند، اگر لازم باشد می جنگند، گویی هرگز زمان به این درازی را از دست نداده اند،اگر زن ناقص العقل است چگونه در پی جبران این فرصت از دست رفته ی عظیم تا این حد موفق بوده است؟این فاصله ی شگرف را زنان با نیرویی پیموده اند که امروز زنان موفق همراه مردان در پی ترقی و تعالی این جهان در تلاشند؟ می بینید که زنان اتفاقا گونه ی عالی و تکامل یافته ی طبیعتند که علی رغم جبر جسمانی و طبیعی، حتی زمان نیز نتوانسته است ،مانع آن هایی باشد که در پی جبران برآمده اند.
ارسال یک نظر